بسم الله الرحمن الرحیم
طی هفته هایی که گذشت، فشار کاری بسیار زیادی متحمل شدم. خیلی زیاد…
بودجه ای نامعقول از سمت شهرداری تهران به شرکت رسیده بود و بایستی طی یکی دو هفته، سی و پنج میلیون تومان تجهیزات رایانه ای می خریدم! کاری که تا کنون نکرده بودم و سنگین ترین خریدم تا قبل از آن ، حدود دو میلیون تومان بوده. بگذریم.
پیشنهاد بنده :
حالا که در شهرداری تهران پارتی خوبی داریم، دستگاه پلاتر بگیریم و صبح تا شب این بنر های بی سر و ته شهرداری تهران را چاپ کنیم و پول در بیاوریم.
دستور رییس :
حالا که ۲۰ میلیون تومان تیر و تخته خریدیم، کامیپوترهایی بگیریم که به تیر و تخته بیاد! نو کنیم
- آخه چیزی لازم نیست. فقط موس و مانیتور و کیبورد رو نو کنیم. همکاران لیاقت کار با تجهیزات جدید ندارند.
- OK!
پیشنهاد یکی همکاران :
از این کامپیوترهایی بگیر که تو بانک دی هست، همه اش تو مانیتور جمع شده
- در دلم ( مردک اول برو اسمش رو یاد بگیر، بعد نظر فنی بده، بهش می گویند All in One )
- گرونه ؟
- به روز اش اگه بخواهیم بخریم دونه ای ۴٫۵ میلیون تومان هست
- خب شش تا بخر، چیزی نمی شه، ۲۸ میلیون تومان
چیزی که اجرا شد :
مرحله اول نو سازی ظاهر بود، طبق دستور رییس
بین همه کیبوردها ، گشتم و گشتم، بهترین کیبوردی که با قیمت پایین می توان خرید، کیبوردهای نور پس زمینه دار بود، به کیبورد فوق العاده زیبای شرکت تسکو رسیدم

و مرحله بعدی نو سازی موس بود
به سایت هایی که همه فروشگاه ها در آن جمع شده اند رفتم، مثل سایت ایمالز، کالاگرد و … در نگاه اول روی کلمه ی Gaming فیلتر انجام دادم، بین موس ها، موس A90 شرکت A4Tech چشمم را گرفت. این انتخاب مدتی طول کشید ولی فعلا که بقیه راضی اند. با نور متغیر جایی که کف دست روی موس قرار می گیرد.

و مرحله بعدی، نوسازی مانیتورها.
مانیتور قسمت سخت کار بود، دو هفته شاید بیشتر از سه مدل مانیتور به جمع بندی و بعد تغییر رسیده بودم، اما سر آخر جرئت کردم و مانیتور غیر معمول سایز ۲۴ اینچ از شرکت LG با کیفیت ۱۰۸۰ و دارای بلندگو خریداری کردم، به هر مانیتور ۵۸۰ هزار تومان
بخشی از مکالمات و نظر سنجی ها
- رییس مانیتور ۲۴ اینچ بخریم؟
- بزرگ نیست ؟ چقدره
- ( گوشی ۵٫۷ اینچی ام را به قطر روی مانیتور ۱۸٫۵ اینچی شرکت گذاشتم و گفتم تقریبا اینقدر!)
- مانیتور ۲۴ بخریم ؟
- نه گنده است، مخالفم.
- مانیتور ۲۴ بخریم ؟
- آره خیلی خوبه
- چرا ؟
- خیلی بزرگه، پشت اش مخفی می شم، چشمم به خانم … نمی خوره ( این دو خانم مدت ها است که با هم دعوا دارند و کل سازمان هم موضوع دعوا را می داند )
- ( همانجا جلوی جمع سه بار کله ام را به دیوار کوبیدم و در دلم گفتم حیف بودجه، حیف تکنولوژی، حیف شرکت LG حیف … که خرج چنین گوسفندهایی می شود.)
و خرید که انجام شد همه از ظاهر راضی بودند، هر که یک چیزی چشمم را گرفته بود، رییس عاشق مانیتور بود، مهندس شرکت عاشق موسی که دست را کاملا پر می کند و برایش تازگی داشت و یکی هم عاشق این کیبوردهای مخملی شکل بکلایت دار

خیالم از نو سازی ظاهر راحت شد و کل کار با ۴ میلیون تومان سر و ته اش خرج شد، ماند ۳۰ میلیون تومان پول که بایستی به اختیار خودم و طبق نیاز سنجی، مثل یک مهندس خرج شرکت کنم. )
البته همه خرید یکجا انجام شد، مراحل خرید و انتخاب کل ۳۴ ۳۵ میلیون تومان جنس یکجا بود، اما سعی کردم کار را به بخش های کوچک تری تقسیم کنم تا چیزی از قلم نیافتد.
باقی ان شاءالله در نوشتارهای بعد . . .
( توضیح در مورد عکس نوشتار : شرکت مان قبل حین تعمیرات ساختمانی)